جدول جو
جدول جو

معنی کنده کاری

کنده کاری((کَ دِ))
حکاکی روی چوب، فلز و غیره. حکاکی
تصویری از کنده کاری
تصویر کنده کاری
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با کنده کاری

کنده کاری

کنده کاری
عمل کندن و نقش و نگار انداختن روی سنگ، چوب یا فلز، کنده گری
کنده کاری
فرهنگ فارسی عمید

کنده کاری

کنده کاری
نقشها که به زر و چوب و سنگ و امثال آن کنند. (غیاث). کنده گری. حکاکی. (فرهنگ فارسی معین). عمل کنده کار. (از آنندراج). حکاکی. (ناظم الاطباء). نقش کندن بر ظروف و آلات فلزی. عمل کندن اشکال در اوانی و ظروف و دیگر چیزهای فلزین. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، منبت کاری. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

رنده کاری

رنده کاری
کار و عمل رنده کار. شغل و پیشۀ رنده کار. رجوع به رنده کار شود
لغت نامه دهخدا

کنده کار

کنده کار
شخصی را گویند که در مس و برنج و چوب و تخته و امثال آن کنده کاری کند، یعنی صورت چیزی بکند و نقش نماید
فرهنگ لغت هوشیار