کندک کندک نان ریزه شده و پاره پاره. (برهان) (آنندراج). ریزه ریزه و پاره پارۀ نان. (انجمن آرا). نان ریزه. (فرهنگ رشیدی) (فرهنگ جهانگیری). نان ریزریز کرده. (ناظم الاطباء) ، غوزه. جوزق. جوزقۀ پنبه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به گندک شود لغت نامه دهخدا
کندر کندر صمغی خوشبو، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان تورانی سپاه ارجاسپ وزیر لهراسپ پادشاه کیانی فرهنگ نامهای ایرانی