جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کندک

کندک

کندک
نان ریزه شده و پاره پاره. (برهان) (آنندراج). ریزه ریزه و پاره پارۀ نان. (انجمن آرا). نان ریزه. (فرهنگ رشیدی) (فرهنگ جهانگیری). نان ریزریز کرده. (ناظم الاطباء) ، غوزه. جوزق. جوزقۀ پنبه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به گندک شود
لغت نامه دهخدا

بندک

بندک
گلوله پنبه پنبه پاک کرده از پنبه دانه و آماده کرده برای رشتن
بندک
فرهنگ لغت هوشیار

کندر

کندر
صمغی خوشبو، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان تورانی سپاه ارجاسپ وزیر لهراسپ پادشاه کیانی
کندر
فرهنگ نامهای ایرانی

اندک

اندک
کم، قلیل، قطره، چیزکم کم مقابل بیش بسیار، کوتاه: مدتی اندک
اندک
فرهنگ لغت هوشیار