جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کنبوره

کنبوره

کنبوره
مکر، فریب، نیرنگ، دستان، برای مِثال دستگاه او نداند کز چه روی / تنبل و کنبوره در دستان اوی (رودکی - ۵۴۰)، غوغا، همهمه
کنبوره
فرهنگ فارسی عمید

کنبوره

کنبوره
مکر و دستان و فریبندگی باشد و مکاری و حیله وری. (برهان). کنبور. (از آنندراج) (رشیدی). مکر و فریب و حیله. (از ناظم الاطباء). تنبل. دستان. مکر. فریب. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
دستگاه او نداند که چه روی
تنبل و کنبوره و دستان اوی.
رودکی.
من رهی آن نرگسک خردبرگ
برده به کنبوره دل از جای خویش.
شهید بلخی.
و رجوع به کنبور شود، گفتگو و غوغا و تندی و غلبه. (آنندراج) (انجمن آرا). گفت وگوی. (اوبهی). گفتگوی دراز. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی) :
ز کنبوره نشنید آوای کس
گه از پیش تازان و گاهی ز پس.
فردوسی (از انجمن آرا).
، سود خوردن. (برهان). ربا و سود خوردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

زنبوره

زنبوره
نوعی زنبور سیاه بزرگ، نوعی توپ کوچک زنبورک، کمانی آهنین و نوک تیز زنبورک، سازیست که صدای آن شبیه صدای زنبور است و آن چوبی بود که بر دو سرآن کدو نصب میکردند و دو تار بر آن بسته مینواختند (بیشتر در هند) کنگری، گروه بسیار مردم انبوه
فرهنگ لغت هوشیار

تنبوره

تنبوره
یکی از آلتهای موسیقی ذوی الاوتار که دسته ای دراز و کاسه ای کوچک مانند سه تار دارد
فرهنگ لغت هوشیار

طنبوره

طنبوره
طنبور. یا طنبوره بربری (بربریه) قسمی لورای بدوی در فلسطین و مصر معزف چغانه. یا طنبوره از غلاف (جوال) بیرون آوردن (کردن) فاش کردن راز
فرهنگ لغت هوشیار

کندوره

کندوره
پارچه ای که بر روی سفره و زانو اندازند تا سفره و زانو آلوده نگردد دستار خوان پیش انداز: بر این سفره آسمان نگر بقرصها ستارگان و کاکی ماه در میانه بر کندوری شعر هوا. پارچه ای که بر روی سفره و زانو اندازند تا سفره و زانو آلوده نگردد دستار خوان پیش انداز: بر این سفره آسمان نگر بقرصها ستارگان و کاکی ماه در میانه بر کندوری شعر هوا
فرهنگ لغت هوشیار

زنبوره

زنبوره
نوعی زنبور سیاه بزرگ، نوعی توپ کوچک، زنبورک کمانی آهنین و نوک تیز، زنبورک، سازی است که صدای آن شبیه صدای زنبور است و آن چوبی بود که بر دو سر آن دو کدو نصب می کردند و دو تار بر آن بسته می نواختند (بیشتر در هند)، کنگری
زنبوره
فرهنگ فارسی معین