معنی کناره جویی - فرهنگ فارسی معین
معنی کناره جویی
کناره جویی
گوشه نشینی، از کار دست کشیدن
تصویر کناره جویی
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با کناره جویی
کناره شویی
کناره شویی
پاک و منزه کردن اطراف: چون بحر کنم کناره شویی اما نه ز روی تلخ رویی. نظامی
لغت نامه دهخدا
کرانه جویی
کرانه جویی
عزلت. (یادداشت مؤلف). گوشه گیری. دوری گزینی
لغت نامه دهخدا
چاره جویی
چاره جویی
چاره اندیشی، جستجوی راه علاج، برای مِثال فسونگر در حدیث چاره جویی / فسونی بِه ندید از راست گویی (نظامی۲ - ۱۴۰)
فرهنگ فارسی عمید
چاره جویی
چاره جویی
تدبیر. صلاح اندیشی: سکندر جهاندیدگان را بخواند در این چاره جویی بسی قصه راند. نظامی. ، حیله گری. فسونگری. فریبکاری: فسونگر در حدیث چاره جویی فسونی به ندید از راستگویی. نظامی
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.