معنی کمه - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با کمه
کمه
کمه
کمه و فاروق و سیرا شهرکی است (از کورۀ اصطخر) و دیه های بزرگ و نواحی هوای آن سردسیر است معتدل و آبهای روان خوش دارد و میوه ها باشد از هر نوعی و نخجیرگاه است و همه آبادان است و به حومه آن جامع و منبر است. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 125). و رجوع به فارسنامۀ ابن البلخی چ گای لیسترانج ص 160، 164 و 165 شود
لغت نامه دهخدا
کمه
کمه
ماهی. (منتهی الارب) (آنندراج). قسمی از ماهی. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
کمه
کمه
کلاه گرد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). عربی است، کلاه گرد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
کمه
کمه
دهی از بخش سمیرم بالاست که در شهرستان شهرضا واقع است و 500 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
کمه
کمه
کلبه را گویند. (از سفرنامۀ شاه ایران از آنندراج). کومه. کلبه. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
کمه
کمه
کوری مادرزادی یا عام است. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
کمه
کمه
نابینا و اکمه گردیدن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). کور شدن. نابینا گردیدن. (فرهنگ فارسی معین) ، شب کور گشتن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، تاریک گشتن چشم کسی و فروگرفتن بینایی او را تاریکی و ناپدید کردن، غبارناک گردیدن روز و فروپوشیدن گرد آفتاب آن را. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). غبارناک گردیدن روز. (آنندراج) ، برگردیدن رنگ کسی، برگشتن عقل. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، نادان گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.