عبارت از استوار بستن کمر به قصد غالب آمدن بر آن و ترقی نمودن از آن. (آنندراج). استوار بستن کمر به قصد غالب آمدن بر آن و افزون شدن از آن. (فرهنگ فارسی معین) : کمر بر کلاه فریدون کشید سر تخت بر تاج گردون کشید. نظامی (از آنندراج). و رجوع به کمر و کمرکش در همین لغت نامه شود
یک کر آب را بر زمین نجس شده ریختن و تطهیر کردن آن را. شستن جایی با کرهای آب چون صحن مسجدی یا زمین زیارتگاهی. (یادداشت مؤلف) ، با بول خود تر کردن جامۀ کسی را. بمزاح گویند: بچه، مرا کر کشید، یعنی جامه های مرا به شاش آلود. (یادداشت مؤلف)