معنی کمر کمر((کَ مَ)) میان، پشت، آنچه بر میان بندند، میانه و وسط کوه کمر کاری را شکستن: کنایه از بخش مهمی از آن کار را انجام دادن کمر راست کردن: تجدید قوا کردن، دوباره نیرو گرفتن تصویر کمر فرهنگ فارسی معین