جدول جو
جدول جو

معنی کمپوزیسیون

کمپوزیسیون((کُ پُ))
ترکیب، ترکیب بندی
تصویری از کمپوزیسیون
تصویر کمپوزیسیون
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با کمپوزیسیون

کمپوزیسیون

کمپوزیسیون
تنظیم نور، زاویۀ دروبین و مکان شخص یا شیء هنگام عکاسی، فیلمبرداری یا نقاشی، ترکیب بندی، در موسیقی آهنگ سازی
کمپوزیسیون
فرهنگ فارسی عمید

اکسپوزیسیون

اکسپوزیسیون
نمایشگاه، جای نمایش دادن، جایی که کالاهای بازرگانی، اشیای صنعتی، محصولات کشاورزی و یا آثار هنری به نمایش گذارده شود
اکسپوزیسیون
فرهنگ فارسی عمید

اپوزیسیون

اپوزیسیون
موضع گیری مخالف در برابر یک نظریه یا سیاست، حزب یا جبهه مخالف، گروه مخالف (واژه فرهنگستان)
اپوزیسیون
فرهنگ فارسی معین