معنی کمپرسی - فرهنگ فارسی معین
معنی کمپرسی
کمپرسی((کُ پِ رِ))
نوعی اتومبیل بارکش که قسمت حمل بار آن به وسیله نوعی پیستون بلند می شود و بار را تخلیه می کند
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با کمپرسی
کمپرسی
کمپرسی
اتومبیلی که قسمت عقب آن که محل بار است بوسیله یک پیستون کمپرسور بلند شده بار را تخلیه مینماید
فرهنگ لغت هوشیار
کمپرسی
کمپرسی
نوعی کامیون که قسمت عقب آن به وسیلۀ کمپرسور از جای خود بلند شود و بار را بر زمین خالی کند
فرهنگ فارسی عمید
کمپرسی
کمپرسی
اتومبیلی که قسمت عقب آن که محل بار است به وسیلۀ یک پیستون کمپرسور بلند شده بار را تخلیه می نماید. (فرهنگ فارسی معین). - کامیون کمپرسی، کامیونی که کمپرسی است. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
کمپرس
کمپرس
تکه پارچه خیسی که روی قسمت زخم شده یا ملتهب بیمار می گذارند
فرهنگ فارسی معین
کمپرس
کمپرس
پارچه ای که برای تسکین درد یا قطع خونریزی روی عضوی از بدن گذاشته می شود
فرهنگ فارسی عمید
کمپرس
کمپرس
در اصطلاح عروض، جمع بین خبن و قطع است. کذا فی رساله قطب الدین السرخسی. (کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا
کمپانی
کمپانی
شرکت بزرگ دارای فعالیت های تولیدی، خدماتی یا مالی وسیع
فرهنگ فارسی عمید
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.