جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کلیواج

کلیواج

کلیواج
زَغَن، پرنده ای شبیه کلاغ و کمی کوچک تر از آنکه جانوران کوچک را شکار می کند
غَلیواج، کَلیواژ، موش رُبا، چوژِه رُبا، گوشت رُبا، گُنجِشک سیاه، خاد، خات، جول، پَند، جَنگلاهی، چَنگلاهی، چَنکلاهی، چَنگلانی
کلیواج
فرهنگ فارسی عمید

کلیواج

کلیواج
بر وزن و معنی غلیواج است که خاد و زغن باشد. (برهان) (آنندراج). اسم فارسی حداه و به فارسی غلیواج نیز نامند. کلیواز. (فهرست مخزن الادویه). کلیواژ. غلیواج. زغن. (ناظم الاطباء). غلیواژ. کلیواژ. زغن. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به غلیواژ و غلیواج و کلیواژ شود
لغت نامه دهخدا

غلیواج

غلیواج
زَغَن، پرنده ای شبیه کلاغ و کمی کوچک تر از آنکه جانوران کوچک را شکار می کند
کَلیواج، کَلیواژ، موش رُبا، چوژِه رُبا، گوشت رُبا، گُنجِشک سیاه، خاد، خات، جول، پَند، جَنگلاهی، چَنگلاهی، چَنکلاهی، چَنگلانی، برای مِثال نه غلیواج تو را صید تذر و آرد و کبک / نه سپیدار تو را بار بهی آرد و سیب (ناصرخسرو - ۵۲۱)، غلیواج از چه میشوم است؟ از آنکه گوشت برباید / هما ایرا مبارک شد، که قوتَش استخوان باشد (عنصری - ۳۲۸)
غلیواج
فرهنگ فارسی عمید

کلیواژ

کلیواژ
زَغَن، پرنده ای شبیه کلاغ و کمی کوچک تر از آنکه جانوران کوچک را شکار می کند
غَلیواج، کَلیواج، موش رُبا، چوژِه رُبا، گوشت رُبا، گُنجِشک سیاه، خاد، خات، جول، پَند، جَنگلاهی، چَنگلاهی، چَنکلاهی، چَنگلانی
کلیواژ
فرهنگ فارسی عمید

غلیواج

غلیواج
مرغ گوشت ربا را گویند که زغن باشد و او شش ماه نر و شش ماه ماده میباشد و بعضی گویند یک سال نر و یک سال ماده است. (برهان قاطع). جزو اول این کلمه غل (کل) است و در لهجۀ طبری گل بمعنی موش آمده. و این مرغ را موش گیر نیزگویند. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). غلیواج زغن باشد یعنی موش گیر. (فرهنگ اسدی). زغن. (مقدمه الادب زمخشری). گوشت ربای. پند. بند. خاد. اخاد. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی). غلیو. غلیواژ. گلیواج. کلیواژ. (برهان قاطع). رجوع به کلمه های مذکور شود:
آن روز نخستین که ملک جامه بپوشید
بر کنگرۀ کوشک بدم همچو غلیواج.
ابوالعباس عباسی (از فرهنگ اسدی).
ای بچۀ حمدونه بترسم که غلیواج
ناگه بربایدت درین خانه نهان شو.
لبیبی (از فرهنگ اسدی).
غلیواج از چه میشوم است ازآنکه گوشت برباید
همای ایرا مبارک شد که قوتش استخوان باشد.
عنصری.
ز بی حمیتی ای دوست چون غلیواجم
نه ماده خود را دانم کنون همی و نه نر.
مسعودسعد.
گر مدعیان گیسوی مشکین تو بینند
دانند که نز جنس همایست غلیواج.
سوزنی
لغت نامه دهخدا

کلیوان

کلیوان
شهری از نواحی خوزستان است و در آن پرده ها سازند. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا