به معنی مبارک دست و نادردست و پاکیزه دست باشد یعنی در کارها ید بیضا نماید. (برهان) (آنندراج). مبارک دست. (ناظم الاطباء). آنکه در کارها مانند موسی (ع) ید بیضا کند. کسی که امور را به نیکی و خوبی انجام دهد. (فرهنگ فارسی معین) ، چست و قابل، کامیاب. (ناظم الاطباء)
مسند کوچک. (رشیدی) (جهانگیری) (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج) (غیاث اللغات). تخت خرد. مسند خرد. (فرهنگ خطی). چه، دست به معنی صدر و مسند عالی است. (برهان قاطع) (آنندراج) : دست آفت بدو چگونه رسد که در او نیم دست دستور است. انوری (از انجمن آرا). ، نصف واحد کامل از چیزی مانند نیم دست صندلی یعنی سه صندلی. (از فرهنگ فارسی معین). نیمی از یک دست ابزار خانه. رجوع به دست شود