جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کلید شدن

کلید شدن

کلید شدن
بوسیله کلید بسته شدن، یا کلید شدن دندان (های) کسی. چفت شدن دندانها وی بر اثر سرمای شدید یا نزدیکی مرگ: (مشدی مثل مار بخود می پیچید. نفس نفس میزد یکهو پس افتاد و دندانها یش کلید شد)
فرهنگ لغت هوشیار

کلید شدن

کلید شدن
بوسیلۀ کلید بسته شدن. (فرهنگ فارسی معین).
- کلید شدن دندانهای کسی، در تداول عامه، چفت شدن دندانهای وی بر اثر سرمای شدید یا نزدیکی مرگ. (فرهنگ فارسی معین). باز نشدن دو فک از یکدیگر چنانکه در مردگان. سخت شدن فکین بر هم که گشادن از یکدیگر مشکل شود، چنانکه در مصروعان و محتضران. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

پلید شدن

پلید شدن
ناپاک شدن شوخگن شدن پلید گردیدن پلشت شدن نجس شدن
پلید شدن
فرهنگ لغت هوشیار

پلید شدن

پلید شدن
پلید گردیدن. ناپاک شدن. شوخگن شدن. چرک شدن. پلشت شدن. رجس. (تاج المصادر بیهقی). قذر. (تاج المصادر). قذارت. (منتهی الارب). رجاست. نجس شدن. (تاج المصادر). نجاست. تنجس. (زوزنی) (منتهی الارب). خباثت. (دهار) (تاج المصادر بیهقی) : طَرتم َ الماء، پلید شد آب. (منتهی الارب). نجس. نجاسه. ناپاک و پلید گردیدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

بلند شدن

بلند شدن
افراخته شدن (بنا و جز آن) بر افراشتن، تعالی ترقی، برخاستن (از جای از خواب)، دراز شدن (شب و روز)، بر پا شدن: (فتنه ای بلند شد)
فرهنگ لغت هوشیار

پدید شدن

پدید شدن
هویدا گشتن پیدا گشتن آشکار شدن نمودار گردیدن، بوجود آمدن خلق شدن، معلوم شدن مرئی شدن، طلوع کردن طالع شدن، یا پدید آمدن بامداد ین. پیدا شدن (زهره و عطارد) پیش از طلوع آفتاب در مشرق. طلوع صباحی مقابل پنهان شدن بامدادین
فرهنگ لغت هوشیار

سفید شدن

سفید شدن
برنگ سفید درآمدن: ابیاض سفید شدن موی، ظاهر شدن آشکار گشتن
سفید شدن
فرهنگ لغت هوشیار