جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کلوخ

کلوخ

کلوخ
گل خشک شده: (آن کس که بیند روی تو مجنون نگردد کو بکو سنگ و کلوخی باشد او او را چرا خواهم بلا ک) (دیوان کبیر)، لختها دیوار افتاده و خاک بر هم چسبیده سخت شده، خشت پاره (خام و پخته)، شخص خشک طبیعت و بی همت. یا کلوخ راه. کلوخی که در راه مردم افتاده باشد، مانع حایل. یا کلوخ بر لب زدن (مالیدن)، مخفی داشتن امری پنهان داشتن مطلبی را: (لبش تر بود از می خوردن شب کلوخ خشک را مالیده بر لب)، (جامی) یا کلوخ در آب افکندن، خواهان فتنه و جنگ و آشوب شدن
کلوخ
فرهنگ لغت هوشیار

کدوخ

کدوخ
حمام، گرمابه، گرم خانه، برای مِثال پیشم آمد بامدادان آن نگارین از کدوخ / با دو رخ از باده لعل و با دو چشم از سِحر شوخ (رودکی - لغت نامه - کدوخ)
کدوخ
فرهنگ فارسی عمید

کلوخه

کلوخه
هر چیزی که به شکل و اندازۀ کلوخ باشد، مثل قطعۀ قند، کلوخ مانند مانند کلوخ
کلوخه
فرهنگ فارسی عمید

کلون

کلون
چوبی به شکل مکعب مستطیل که برای بستن در بر پشت آن نصب می شود
کلون
فرهنگ فارسی عمید