جدول جو
جدول جو

معنی کلوبنده

کلوبنده((کُ بَ دَ یا دِ))
کلونده، بزرگ بندگان، مهتر غلامان
تصویری از کلوبنده
تصویر کلوبنده
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با کلوبنده

کلوبنده

کلوبنده
مهتر غلامان را گویند و به این معنی با کاف فارسی هم بنظر آمده است. (برهان). مهتر و بزرگ غلامان باشد و آن را به حذف با، کلونده نیز گفته اند. (آنندراج). بزرگ بندگان. مهتر غلامان. (فرهنگ فارسی معین). از: کلو (کلان) + بنده، لغهً بندۀ بزرگ. (از فرهنگ رشیدی)
لغت نامه دهخدا

گلوبنده

گلوبنده
کسی که تابع حلق و شکم خود باشد بسیارخوار شکمخواره
گلوبنده
فرهنگ لغت هوشیار

گلوبنده

گلوبنده
تابع حلق وشکم و مرد بسیارخوار. (انجمن آرا). شکمباره. شکم خواره. آنکه بندۀ شکم خود باشد. طبل خواره:
ممانید بر کهتران کار خوار
گلوبندگان رابگیرید بار.
اسدی.
هر بنده ای که او را بخرند و بفروشند آزادتر ازآن کس دان که گلوبنده بود... و گلوبنده همیشه بنده بود. (از قابوسنامه)
لغت نامه دهخدا

کلونده

کلونده
خیار بزرگ و باریک و دراز شنگ: (میل کلونده که دارد که مبارک بادش بخت فیروز که افتاد ز غیبش بکنار) (بسحاق اطعمه)
کلونده
فرهنگ لغت هوشیار