معنی کلنجار رفتن - فرهنگ فارسی معین
معنی کلنجار رفتن
- کلنجار رفتن((~. رَ تَ))
- ور رفتن، سر و کله زدن
تصویر کلنجار رفتن
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با کلنجار رفتن
کلنجار رفتن
- کلنجار رفتن
- بگو مگو کردن، بحث و درگیری داشتن مثلاً هر شب با هم کلنجار می رفتیم
پرداختن، ور رفتن مثلاً اینقدر با آن ماشین کلنجار نرو
فرهنگ فارسی عمید