جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کلماسنگ

کلماسنگ

کلماسنگ
فلاخن را گویند و آن چیزی است که شاطران و شبانان بدان سنگ اندازند. (برهان) (آنندراج). فلاخن. (ناظم الاطباء). قلماسنگ. کلاسنگ. قلاسنگ. فلاخن. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کلاسنگ و قلاسنگ و قلماسنگ و فلاخن شود
لغت نامه دهخدا

کلما سنگ

کلما سنگ
فلاخن، آلتی ساخته شده از دو ریسمان که با آن سنگ پرتاب می کردند، بلخم، پلخم، پلخمان، دستاسنگ، غوت، فلخمان، فلماخن، فلا سنگ، قلاب سنگ، قلاسنگ، قلما سنگ، کلا سنگ، دست سنگ، قلبا سنگ، مشت سنگ، مشتاسنگ
کلما سنگ
فرهنگ فارسی عمید

قلماسنگ

قلماسنگ
قلاسنگ. (رشیدی). به معنی فلاخن است و آن آلتی باشد که از ابریشم الوان و غیره بافند و شاطران و شبانان بدان سنگ اندازند. (برهان). رجوع به قلاسنگ شود
لغت نامه دهخدا

کلاسنگ

کلاسنگ
فلاخن: (او (داود) شبانی بود و جامه شبانان بتن داشت... و پشمینه ای پوشیده و کلاسنگی در میان بسته)
کلاسنگ
فرهنگ لغت هوشیار

کلاسنگ

کلاسنگ
قلاسنگ است که فلاخن باشد و آن چیزی است که شاطران و شبانان بدان سنگ اندازند. (برهان) (از آنندراج). قلاسنگ. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی). فلاخن. (ناظم الاطباء). مقلاع. سرمق (تفلیسی) : و کلاهی نمدین بر سرداشت و پشمینه ای پوشیده و کلاسنگی در میان بسته و توبرۀ در پشت انداخته و چوبی در دست گرفته. (ترجمه تفسیر طبری، یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا