کج گذاشتن کلاه بر سر کج کردن گوشه کلاه، یک گوشه سر کلاه را تو کردن (چه کلاه قدیم بلند بود و مقواهم نداشت و بعضی برای مشتی گری یا نمودن سلیقه یک گوشه سر آن یا تمام سر را تو میکردند)، نخوت نمودن تکبر ورزیدن: (حسن چون آرد بجنگ دل سپاه خویش را بشکند بهر شگون اول کلاه خویش را)، (صائب)
کنایه از برگردانیدن گوشۀ کلاه باشد و نیز کج گذاشتن کلاه را بر سر گویند. (برهان). برگردانیدن گوشۀ کلاه و کج گذاشتن کلاه. (ناظم الاطباء). کج گذاشتن کلاه بر سر. کج کردن گوشۀ کلاه. (فرهنگ فارسی معین) ، کنایه از کج کردن گوشۀکلاه است. (انجمن آرا) (از فرهنگ رشیدی) (آنندراج). یعنی نخوت و غرور نمودن... و قیل کلاه شکستن بمعنی فخر کردن و این حاصل معنی است. (آنندراج) : حسن چون آرد به جنگ دل سپاه خویش را بشکند بهر شگون اول کلاه خویش را. صائب (از آنندراج)