معنی کلاژ کلاژ((کُ)) فن چسبانیدن قطعه های کاغذ رنگی، پارچه، چرم، چوب و مانند آن برای ساختن یک تصویر تصویر کلاژ فرهنگ فارسی معین
کلاژ کلاژ لوچ، کسی که چشمش پیچیده باشد، کَژبین، چَپ چِشم، چِشم گَشته، کَج چِشم، کَج بین، گاج، گاژ، کاج، کاچ، کوچ، کِلیک، کَلاژِه، کَلاج، اَحوَل، دُوبین فرهنگ فارسی عمید
پلاژ پلاژ فرانسوی شناگاه ساحل مسطح دریا، گرمابه دریایی که جای شنا حمام و تفریح است. ساحل دریا که مسطح باشد و مردم برای آب تنی به آنجا روند فرهنگ لغت هوشیار
کلاج کلاج لوچ، کسی که چشمش پیچیده باشد، کَژبین، چَپ چِشم، چِشم گَشته، کَج چِشم، کَج بین، گاج، گاژ، کاج، کاچ، کوچ، کِلیک، کَلاژ، کَلاژِه، اَحوَل، دُوبین فرهنگ فارسی عمید