جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کل مکل

کل مکل

کل مکل
از قال مقال تازی غوغا (این واژه پارسی است) شور بانگ شور و غوغا قال مقال: (مطربا، حق حق ما از دم گوینده تست این همه کل مکل از تنبک کوبنده تست)، (گل کشتی)
فرهنگ لغت هوشیار

کل مکل

کل مکل
مرادف کَلکَل. (آنندراج). شور و غوغا. (غیاث). مبدل عامیانۀ قال مقال. شورو غوغا. قال مقال. (فرهنگ فارسی معین) :
این همه کل مکل از تنبک گویندۀ تست
مطربا حق ْ حق ِ ما از دم پویندۀ تست.
میرنجات (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

کل کل

کل کل
پرگویی، پرحرفی، بحث بیهوده
کل کل کردن: پرگویی کردن و سر یکدیگر را به درد آوردن
کل کل
فرهنگ فارسی عمید

کل کل

کل کل
دهی از دهستان آسمان آباد است که دربخش شیروان چرداول شهرستان ایلام واقع است و 400 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

کج مکج

کج مکج
کج معوج، آنکه فصیح نباشد و کلمات را نیکو ادا نکند، بطور کج و معوج کجکی: (کج مکج میرود این چرخ بسی بی تاب است پشت آیینه افک مگر سیما بست) (سالک یزدی)
فرهنگ لغت هوشیار

کش مکش

کش مکش
کشیدن و رها کردن، از هر سو کشیدن کشاکش، جدال ستیزه: (روز و شب در جنگ و اندر کش مکش کرده چالیش آخرش با اولش)، (مثنوی)، خوشی و نا خوشی غم و شادی، امر و نهی
کش مکش
فرهنگ لغت هوشیار

کم محل

کم محل
کسی که دارای اعتبار و اهمیت اندک باشد، کم توجه (نسبت بدیگران) کم لطف
فرهنگ لغت هوشیار