جدول جو
جدول جو

معنی کشتن

کشتن((کُ تَ))
بی جان کردن، خاموش کردن آتش و چراغ، از بین بردن یا سرکوب کردن
تصویری از کشتن
تصویر کشتن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با کشتن

کشتن

کشتن
به هلاکت رساندن، به قتل رساندن، ذبح کردن
کنایه از مقهور کردن، شکست دادن
کنایه از به شدت کار کردن، خسته کردن
در بازی نرد خارج کردن مهره از بازی
کنایه از خاموش کردن چراغ و مانند آن
کشتن
فرهنگ فارسی عمید