کش و فش کش و فش شان و شوکت کر و فر: (ما مرید جبه و دستار و کش و فش نه ایم نیست واعظ، جز نبی و آل پاکش پیر ما)، (رفیع واعظ) فرهنگ لغت هوشیار
خش و فش خش و فش حکایت صوت جامه های نو و گرانبها در زنان. (یادداشت بخط مؤلف) ، آواز بسیار در جامه های نو پرآهار. (یادداشت بخط مؤلف) لغت نامه دهخدا
فش و فش فش و فش فش فش. حکایت آواز شاشیدن. (یادداشت بخط مؤلف). صدای پاشیدن مایعات بر زمین. رجوع به فش فش شود لغت نامه دهخدا
قش و دش قش و دش کّر و فّر، قیل و قال، برای مِثال این قش و دش هست جبر و اختیار / از ورای این دو آمد جذب یار (مولوی - ۷۶۱) فرهنگ فارسی عمید
کر و فر کر و فر حمله کردن به دشمن و سپس فرار کردن، حمله و گریزشوکت و حشمتکنایه از نمایش شکوه و جلال و خودنمایی، سر و صدا، طاق و طُرُم، طاق و طارُم، طُمطُراق، طاق و طُرُنب، طاق و تُرُنب، طاق و طُرُنبین فرهنگ فارسی عمید
شش و بش شش و بش در بازی نرد نشستن یک طاس با شِش خال و طاس دیگر با پنج خالکنایه از فرو رفتن در فکر و خیال و بهت و حیرت فرهنگ فارسی عمید