کشیدن و رها کردن، از هر سو کشیدن کشاکش، جدال ستیزه: (روز و شب در جنگ و اندر کش مکش کرده چالیش آخرش با اولش)، (مثنوی)، خوشی و نا خوشی غم و شادی، امر و نهی
کشاکش. (ناظم الاطباء). تعارض. جدال. (یادداشت مؤلف). گیرودار: مجنون کمر موافقت بست از کشمکش مخالفت رست. نظامی. من زین دو علاقۀ قوی دست در کشمکش اوفتاده پیوست. نظامی. نگر تا بطوفان ز دریای آب درین کشمکش چون نمایم شتاب. نظامی. کشمکش هرچه درو زندگیست پیش خداوندی او بندگیست. نظامی. در حرم دین بحمایت گریز تا رهی از کشمکش رستخیز. نظامی. طایفۀ نخجیر در وادی خوش بودشان باشیر دائم کشمکش. مولوی. ، کشیدن چیزی و واگذاشتن و دوباره کشیدن و واگذاشتن، فرمایش های متوالی و پی درپی. امر و نهی، غم و الم. اندوه بسیار سخت، خوشی و شادمانی وناخوشی. (ناظم الاطباء)
آوازی است که بدان سگ را بر نخجیر یا سگی دیگر و امثال آن برآغالند. کیش کیش. (یادداشت مؤلف). رجوع به کُش کُش شود، کلمه ای که بدان مرغ خانگی یا مرغان دیگر را رانند
دهی است از بلوک خورکام دهستان عمارلو بخش رودبار شهرستان رشت. واقع در 45هزارگزی خاور رودبار و سی و سه هزارگزی رستم آباد آب آن از چشمه و راه مالرو است بین این ده و صیقلده قلعه خرابه ای واقع است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)