جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کش دادن

کش دادن

کش دادن
دراز کردن یا کشیدن. تطویل. (یادداشت مؤلف) ، دراز کردن چیزی را یا مطلبی را. (یادداشت مؤلف). کاری که ممکن است بزودی پایان یابداز روی غرض طولانی کردن. طول دادن. اطاله. مطاوغه
لغت نامه دهخدا

کش دادن

کش دادن
کش گفتن در بازی شطرنج یعنی شاه در خطر است. (یادداشت مؤلف). رجوع به کش و رجوع به کشت شود
لغت نامه دهخدا

کز دادن

کز دادن
سوزاندن موهای ریز کله و پاچه و گوشت طیور است در روی آتش، پس از پاک کردن آنها و کشیدن پرهای طیور، سوزاندن مو (مطلقاً)
کز دادن
فرهنگ فارسی معین

کر دادن

کر دادن
در آب کر تطهیر کردن. شستن متنجسی با آب کر. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

کز دادن

کز دادن
چیزی را بر آتش گرفتن تا موی او بسوزد. سوختن پرز پارچه های پشمی و موها و پرهای ریزۀ مرغ پرکنده و مانند آن. تشویط. (یادداشت مؤلف). سوزاندن موهای ریز کله و پاچه و گوشت طیور در روی آتش پس از پاک کردن آنها و کشیدن پرهای طیور، سوزاندن مو مطلقاً. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

کشش دادن

کشش دادن
طول دادن. ممتد کردن. دراز کردن. (یادداشت مؤلف). کش دادن
لغت نامه دهخدا