جدول جو
جدول جو

معنی کش آمدن

کش آمدن((~. مَ دَ))
از حد معمولی خود درازتر شدن چیزی، طولانی شدن
تصویری از کش آمدن
تصویر کش آمدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با کش آمدن

کش آمدن

کش آمدن
درازتر شدن، ممتد شدن، از حد معمول درازتر شدن چیزی وقتی که دو سر آن را بکشند
کش آمدن
فرهنگ فارسی عمید

کش آمدن

کش آمدن
دراز شدن به کشیدن چون سریش و لاستیک و کائوچو و جیر. از جانب طول ممتد شدن
لغت نامه دهخدا

کپ آمدن

کپ آمدن
حال مرغی است که میخواهد بچه بگذارد (یکی بود یکی نبود)
کپ آمدن
فرهنگ لغت هوشیار

وش آمدن

وش آمدن
خوش آمدن وش آمدی (خوش آمدی) : (باداگرچه وش ژمد ودلکش برجدث بگذرد نباشدوش) (سنائی)
وش آمدن
فرهنگ لغت هوشیار

کپ آمدن

کپ آمدن
در تداول عامه، حال مرغی است که می خواهد بچه بگذارد. (جمالزاده، یکی بود یکی نبود) (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

کم آمدن

کم آمدن
کاسته شدن و اندک شدن و ناقص شدن و قطع شدن و ناتمام شدن. (ناظم الاطباء). اندک بودن. ناقص شدن. ناتمام بودن. (فرهنگ فارسی معین). از شمارۀ چیزی کاسته شدن. نرسیدن به حدی که بایسته است. کافی نبودن. کفاف ندادن:
فراوان کم آمد ز ایرانیان
برآمد خروشی به درد از میان.
فردوسی.
کم آمد ز لشکر یکی پرهنر
که بهرام بد نام آن نامور.
فردوسی.
نگفتی سخن جز ز نقصان ماه
که یک شب کم آید همی گاه گاه.
فردوسی.
بسی رفتم پس آز اندرین پیروزگون پشکم
کم آمد عمر و نامد مایه آز و آرزو را کم.
ناصرخسرو.
ببسیج هلا زاد و کم نیاید
از یک تنه گر بیشتر نباشد.
تراغم کم نیاید تا به دین دنیا همی جویی
چو دنیا را به دین دادی همان ساعت شوی کم غم.
ناصرخسرو.
بعد یک هفته چون شمردم باز
هم کم آمد به کس نگفتم راز.
نظامی.
باز چون کردم آن شمار درست
هم کم آمد چنانکه روز نخست.
نظامی.
زُلول، کم آمدن سیم در سختن. (تاج المصادر بیهقی). تهضم، کم آمدن از خصم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا