جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کستیمه

کستیمه

کستیمه
خارِشُتُر، گیاهی خاردار با گل های خوشه ای سرخ یا سفید، برگ های کرک دار، تیغ های نوک تیز و طعم تلخ که در طب قدیم برای مداوای بیماری های جهاز هاضمه، سرطان و طاعون به کار می رفت
اُشتُرگیا، راویز، کَسیمه، شُتُرخار، شُتُرگیا، اُشتُرخار، خاراُشتُر
کستیمه
فرهنگ فارسی عمید

کستیمه

کستیمه
یک قسم خاری که شتر آن را به رغبت خورد. (آنندراج) (برهان) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

کسیمه

کسیمه
خارِشُتُر، گیاهی خاردار با گل های خوشه ای سرخ یا سفید، برگ های کرک دار، تیغ های نوک تیز و طعم تلخ که در طب قدیم برای مداوای بیماری های جهاز هاضمه، سرطان و طاعون به کار می رفت
اُشتُرگیا، راویز، کَستیمه، شُتُرخار، شُتُرگیا، اُشتُرخار، خاراُشتُر
کسیمه
فرهنگ فارسی عمید

دستینه

دستینه
دستبند دست برنجن، دسته کارد شمشیر طنبود عود و غیره، مکتوبی که بدست خود نویسد دستخط، فرمان پادشاه توقیع حکم، امضا، آنچه که در پایان کتاب الحاق کنند مانند نام خود تاریخ اتمام و غیره
فرهنگ لغت هوشیار

آستینه

آستینه
تُخمِ مُرغ، جسمی مغذی تقریباً بیضوی با پوستی نسبتاً محکم که در شکم مرغ خانگی تولید می شود، مُرغانِه، آسینِه، خاگ
آستینه
فرهنگ فارسی عمید

دستینه

دستینه
دسته
اَلَنگو، دستبند، حلقه ای که به مچ دست می بندند، اَیّارِه، بَرَنجَن، دَست بَرَنجَن، وَرَنجَن، سِوار، دَستیارِه، آوَرَنجَن، اَورَنجَن، یارَج، یارِه برای مِثال تا چو هماغوش غیوران شوم / محرم دستینۀ حوران شوم (نظامی۱ - ۴۵)،
دستکش، پوشاک دست،
امضا، حکم، دست خط
دستینه
فرهنگ فارسی عمید