بد بازی کردن نرد و مانند آن (با وجود مهارت یا عدم مهارت) (فرهنگ فارسی معین). مقابل راست باختن، بدمعاملگی کردن. افساد کردن. (فرهنگ فارسی معین). مقابل راستبازی
غلط بازی کردن. خطا باختن (با وجود مهارت یا عدم آن). (فرهنگ فارسی معین) ، دغل کردن در بازی و مکر کردن و فریب دادن. (از ناظم الاطباء) : راست خوانی کنند و کج بازند دست گیرند و در چه اندازند. نظامی. هر کس از مهرۀ مهر تو به نقشی مشغول عاقبت با همه کج باخته ای یعنی چه. حافظ. برده بودی و داوت آمده بود چون تو کج باختی کسی چه کند. (انوار سهیلی). ، بدمعاملگی کردن. افساد کردن. (فرهنگ فارسی معین)