جدول جو
جدول جو

معنی کریستال

کریستال((کِ))
عنصر یا ترکیب شیمیایی جامد همگن با آرایش اتمی منظم که ممکن است شکل آن نیز از سطوح هندسی منظم تشکیل شده باشد، بلور (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با کریستال

کریستال

کریستال
نوعی شیشه حاوی اکسید سرب که در ساخت دستگاه های نوری و ظروف و اشیا به کار می رود، ظرفی که با این شیشه ساخته شده، بلور
فرهنگ فارسی عمید

بریستول

بریستول
نام شهری در انگلستان (کنت نشینهای گلوسستر و سامرست) ، در ساحل آون، حد فاصل دو کنت نشین. دارای 442هزار تن سکنه. شهری بندری است و مرکز صنایع مکانیکی و هواپیماسازی و کشتی سازی و نساجی و صنایع شیمیایی و غذایی و تنباکو و کاغذسازی است. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

اریستبل

اریستبل
از مردم کاسّاندرِه مقدونیه. وی در حدود 320 قبل از میلاد میزیست. او یکی از سرداران اسکندر مقدونی و از تاریخ نویسان وی بوده است. تاریخ او که ازدست رفته مورد استفادۀ بسیار آریان بوده است. رجوع به ایران باستان ص 1827، 1836، 1900، 1922، 1924 و فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ج 1 ص 169 شود
لغت نامه دهخدا

اریستبل

اریستبل
اریستوبول. اریستوبولوس. اریستوبول اول، پادشاه یهودیه از 107 تا 106 قبل از میلاد ، سست. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

تریستام

تریستام
دریانورد پرتقالی قرن پانزدهم میلادی که سه مسافرت کامل و موفقیت آمیز به آفریقا کرده بود
لغت نامه دهخدا

کردستان

کردستان
دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان بهبهان. دشت و گرمسیر است و 1119 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). فرسخی بیشتر میانۀ شمال و مغرب بهبهان است. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا

کردستان

کردستان
ملکی است از ایران. (آنندراج). ولایت کردنشین. (ناظم الاطباء). وآن شانزده ولایت است و حدودش به ولایات عراق عرب و خوزستان و عراق عجم و آذربایجان و دیاربکر پیوسته است. حقوق دیوانیش در زمان سلیمانشاه ایوه قریب دویست تومان این زمان بوده است و اکنون بیست تومان و یکهزار و پانصد دینار بر روی دفتر است. (نزهه القلوب چ اروپاص 107). ناحیۀ کردنشین قسمت باختری کشور است. از یازده شهرستان استان پنجم شهرهای همدان، نهاوند، ملایر، تویسرکان فارسی زبانند و شهرستانهای کرمانشاهان، سنندج، سقز، شاه آباد، ایلام و قسمتی از شهرستان بیجار کردزبانند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5). ناحیه ای است در جنوب آذربایجان و شمال کرمانشاهان و مغرب همدان بشکل مربع. این ناحیه تا قرن هفتم هجری به اسامی مختلف خوانده می شد و از اواخر سلجوقی به انضمام همدان و کرمانشاه و بعضی از نقاط مجاور به اسم کردستان معروف گردید، ولی امروز تنها به ناحیه ای که میان آذربایجان غربی و همدان و کرمانشاهان و عراق قرار گرفته اطلاق می شود. مقر حکومت این ناحیه در گذشته شهر بزرگی به نام بهار در نزدیکی همدان بود، سپس این ناحیه از رونق افتاد و شهر سلطان آباد چمچمال مقر امرای کردستان قرار گرفت. پس از آن از موقعیت این شهر نیز کاسته شد و ضمناً نواحی غربی کردستان بتصرف عثمانیها درآمد و لرستان و همدان نیز از آن جدا شد و ناحیۀ کوچکی ماند که آن را کردستان سنه یا اردلان نامیدند. (از جغرافیای تاریخی غرب ایران ص 71). از شمال محدود است به آذربایجان، از مشرق به همدان، از جنوب به کرمانشاهان و از مغرب به عراق عرب. موقعیت آن بواسطۀ واقع شدن در سر راه ممالک ترکیه و عراق و ایران بسیار مهم و اغلب هجومهائی که از مشرق به مغرب یا برعکس از مغرب به مشرق شده از راههای کردستان و کرمانشاهان بود، و به همین جهت از نظر نظامی اهمیت بسیار دارد. کردستان به دو ناحیۀ جداگانه تقسیم می شود: کردستان صحنه و کردستان گروس. 1- کردستان صحنه مرکب از دو ناحیه است: ناحیۀ شمالی از فلاتهای مرتفع تشکیل شده است. و سرچشمۀ سفیدرود در آن است. ناحیۀ جنوبی سرچشمۀ گاورود یا سیروان می باشد. این دو ناحیه از نظر طبیعی و آب و هوا بکلی با هم اختلاف دارد قسمتهای مرتفع فلاتی بکلی خشک و بی حاصل است. عرض تمام فلات قریب 200 کیلومتر و طول آن نیز بهمین اندازه است. شیب این فلات بسوی مشرق است. قسمت جنوبی صحنه برخلاف ناحیۀ شمالی ناهمواریهای بسیار دارد و رودها، تنگه های مخوفی ساخته اند. دره ها از اراضی رسوبی حاصلخیزی درست شده است. کوهها پوشیده از جنگل است ودر اکثر ایام سال برف دارد. 2- کردستان گروس از مشرق به قزوین، از مغرب به کردستان اردلان، از شمال به خمسه و افشار و از جنوب به همدان محدود است. اراضی آن بالنسبه هموارتر از کردستان اردلان است و از سفیدرودو شعب آن آب میگیرد. کوهها برخلاف کردستان اردلان از جنگل پوشیده نیست، اما مراتع وسیع دارد و برای گله داری بسیار مناسب است. امروزه کردستان یکی از استانهای کشور است و مرکز آن شهر سنندج می باشد و شهرهای مهم آن بانه، سقز، مریوان، اورامان، گروس و بیجار است
لغت نامه دهخدا

کرفستان

کرفستان
دهی است از دهستان حومه رودسر گیلان. جلگه و معتدل است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا