معنی کره کردن - فرهنگ فارسی معین
معنی کره کردن
- کره کردن((کُ رِّ. کَ دَ))
- کنایه از زیاد شدن چیزی
تصویر کره کردن
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با کره کردن
پره کردن
- پره کردن
- گرداگرد گرفتن حلقه زدن دور کردن چنبر زدن دایره بستن پره کردن پره کشیدن پره داشتن پره بستن
فرهنگ لغت هوشیار
کتره کردن
- کتره کردن
- پاره کردن: (بر او کتره کرد آن زره را بتیغ ز زخمش همی جست راه گریغ)
فرهنگ لغت هوشیار