جدول جو
جدول جو

معنی کروکر

کروکر((کَ کَ))
قابل پرستش، معبود، خدای تعالی، گروگر
تصویری از کروکر
تصویر کروکر
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با کروکر

کروکر

کروکر
کرکر. گرگر. گروگر. (حاشیۀ برهان چ معین). یکی از نامهای خدای تعالی است جل جلاله. (برهان) (آنندراج). از جمله نامهای اﷲ است جل جلاله. (از حاشیۀ فرهنگ اسدی) کرکر. نامی از نامهای باریتعالی است. (صحاح الفرس) :
تو پنداری که یزدان کروکر
جهانی نو برآورده ست دیگر.
عنصری.
گر این کار بدهد کروکر ترا
ز شاهی مرا نام و دیگر ترا.
اسدی.
علاء دولت مسعود کامر و نهیش را
مطیع گشت به صنع کروکر آتش و آب.
مسعودسعد.
که در ایام جدجد ترا
کرد روزی کروکر داور.
مسعودسعد.
، صانع و کارکن. (ناظم الاطباء). رجوع به گروگر، کرکر و گرگر شود
لغت نامه دهخدا

کروکی

کروکی
طرح یا نقشۀ فاقد جزئیات، نقشۀ تصویری یک منطقه که با استفاده از خطوط متقاطع، خیابان ها و کوچه های محل مورد نظر را نشان می دهد
کروکی
فرهنگ فارسی عمید

کروکی

کروکی
نقاشیهائی که بدون رنگ آمیزی و فقط سایه و روشن کشیده می شود
کروکی
فرهنگ لغت هوشیار