جدول جو
جدول جو

معنی کروبیون

کروبیون((کَ یُّ))
جمع کروبی. فرشتگان مقرب درگاه
تصویری از کروبیون
تصویر کروبیون
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با کروبیون

کروبیون

کروبیون
جمع کروبی، مه فرشتگان فرشتگان پاسدار در فارسی کروبیان می گویند، جمع کروبی در حالت رفعی (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار

کروبیون

کروبیون
جَمعِ واژۀ کروبی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کَروبیّه. (اقرب الموارد). بزرگان ملائکه یا مقربان آنها. عبرانی آن کروبیم و جمع کروب است. بسا که به همان لفظ عبرانی به کار رود و معنی آن حافظ یا حارس یا مقرب است. (اقرب الموارد). رجوع به کروبی، کروبیان و کروبیم شود
لغت نامه دهخدا

کروبیین

کروبیین
جمع کروبی در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
کروبیین
فرهنگ لغت هوشیار

کروبیان

کروبیان
فرشتگان مقرب را گویند و ایشان را در عالم هیچ تعلق و تدبیر و تصرفی نیست
فرهنگ لغت هوشیار

طروبیون

طروبیون
به یونانی انجدان است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

کروبیین

کروبیین
جَمعِ واژۀ کروبی. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کروبی شود
لغت نامه دهخدا

کروبیان

کروبیان
فرشتگان مقرب را گویند و ایشان را در عالم هیچ تعلق و تدبیر و تصرفی نیست. (برهان) (آنندراج) :
پیش بزم مصطفی بین دعوت کروبیان
عودسوزان آفتاب و عود کیوان آمده.
خاقانی.
شو بده انصاف خویش کز همه کروبیان
حجرۀ روح القدس به ز تو مهمان نداشت.
خاقانی.
قلب و میمنه از کروبیان ملک و میسره از تواتر امداد سعادات فلک.... (جهانگشای جوینی).
ما نتوانیم حق حمد تو گفتن
با همه کروبیان عالم بالا.
سعدی.
به تهدید اگر برکشد تیغ حکم
بمانند کروبیان صم و بکم.
سعدی.
درون خلوت کروبیان عالم قدس
صریر کلک تو باشد سماع روحانی.
حافظ.
ای ملهمی که در صف کروبیان قدس
فیضی رسد بخاطر پاکت زمان زمان.
حافظ.
رجوع به کروبی، کروبیون و کروبیم شود
لغت نامه دهخدا