بَختَک، کابوس، رؤیای وحشتناک توام با احساس خفگی و سنگینی بدن که انسان را از خواب می پراند، فَرهانَج، دَرفَنجَک، خُفتَک، خُفتو، فَرَنجَک، فَدرَنجَک، سُکاچه، خَفَج، بَرفَنجَک، بَرغَفج، بَرخَفج
مرض کابوس است. (آنندراج) (انجمن آرا). بمعنی کابوس است و آن سنگینیی باشد که در خواب بر مردم افتد. (برهان). گرانی باشد که در خواب بر مردم افتد و آن را بتازی کابوس خوانند و به فارسی عبدالجنگ خوانند. (فرهنگ اوبهی). فربخک. (جهانگیری). سودائی و ثقلی است که در خواب بر مردم افتد. (یادداشت مؤلف) : ز ناگه بار پیری بر من افتاد چو بر خفته فتد ناگه کرنجو. فرالاوی. رجوع به کابوس شود
بِرِنج، دانه ای سفید رنگ، از خانوادۀ غلات و سرشار از نشاسته که به صورت پخته خورده می شود، گیاه یک سالۀ این دانه با برگ های باریک که در نواحی مرطوب می روید، گُرَنج، اَرُز، بِرِنگ