جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کرنجو

کرنجو

کرنجو
سنگینیی که در خواب بر مردم افتد کابوس بختک: (زنا گه بار پیری بر من افتد چو بر خفته فتد نا گه کرنجو) (فرالاوی)
کرنجو
فرهنگ لغت هوشیار

کرنجو

کرنجو
بَختَک، کابوس، رؤیای وحشتناک توام با احساس خفگی و سنگینی بدن که انسان را از خواب می پراند، فَرهانَج، دَرفَنجَک، خُفتَک، خُفتو، فَرَنجَک، فَدرَنجَک، سُکاچه، خَفَج، بَرفَنجَک، بَرغَفج، بَرخَفج
کرنجو
فرهنگ فارسی عمید

کرنجو

کرنجو
مرض کابوس است. (آنندراج) (انجمن آرا). بمعنی کابوس است و آن سنگینیی باشد که در خواب بر مردم افتد. (برهان). گرانی باشد که در خواب بر مردم افتد و آن را بتازی کابوس خوانند و به فارسی عبدالجنگ خوانند. (فرهنگ اوبهی). فربخک. (جهانگیری). سودائی و ثقلی است که در خواب بر مردم افتد. (یادداشت مؤلف) :
ز ناگه بار پیری بر من افتاد
چو بر خفته فتد ناگه کرنجو.
فرالاوی.
رجوع به کابوس شود
لغت نامه دهخدا

کرنجوه

کرنجوه
کرنج. کرنجو. کرنجوا اسم هندی اکتمکت است که به فارسی خایۀ ابلیس نامند. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به کرنجوا شود
لغت نامه دهخدا

کرنجوا

کرنجوا
کرنج. کرنجو. کرنجوه. اسم هندی است اکتمکت است که به فارسی خایۀ ابلیس است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

کرنج

کرنج
بِرِنج، دانه ای سفید رنگ، از خانوادۀ غلات و سرشار از نشاسته که به صورت پخته خورده می شود، گیاه یک سالۀ این دانه با برگ های باریک که در نواحی مرطوب می روید، گُرَنج، اَرُز، بِرِنگ
کرنج
فرهنگ فارسی عمید

کرنج

کرنج
سیاه دانِه، گیاهی خودرو با برگ های بنفش و دانه های ریز سیاه که مصرف دارویی و خوراکی دارد، کَبودان، غَرمِج، بوغَنج، سیسارون، سُنِز، شونیز، سُنیز، سیاه تُخمِه
کرنج
فرهنگ فارسی عمید

کرنج

کرنج
سیاه دانه، حنظل. برنج ارز: (در اثنای آنک ببازار میرفتم تا کرنج خرم اشتری جسته و مهار گسسته بر من گذشت. ) (سند باد نامه)
کرنج
فرهنگ لغت هوشیار