جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کرمو

کرمو

کرمو
مُرَکَّب اَز: کرم + و، پسوند اتصاف و دارندگی، کرموندی. کرم زده. دارای کرم. کرم خورده. که در آن کرم باشد. که در وی کرم افتاده بود. مُدَوَّد. (یادداشت مؤلف) ، حسود. رشگن. رشگین. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

کرمو

کرمو
دهی است از توابع فردوس (تون) و غالباً آن را با ده دیگری در جنب آن بنام مُصابی ’مصعبی’ نام می برند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

کرمو

کرمو
دهی است از دهستان قشلاق بزرگ بخش گرمسار شهرستان محلات. جلگه ای و معتدل است و 466 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا

کروم

کروم
عنصر فلزی جامد، نقره ای رنگ، براق و بسیار سخت که در مجاورت هوا واکنش نشان نمی دهد و در ساخت برخی آلیاژها و آب کاری فلزها به کار می رود
کروم
فرهنگ فارسی عمید