معنی کرم خوردگی - فرهنگ فارسی معین
معنی کرم خوردگی
کرم خوردگی((کِ. خُ دِ))
نوعی پوسیدگی و فساد دندان که با تغییر رنگ ظاهری آن همراه است
تصویر کرم خوردگی
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با کرم خوردگی
کرم خوردگی
کرم خوردگی
کرم زدگی. تسویس. (یادداشت مؤلف). - کرم خوردگی دندان، تآکل اسنان. (یادداشت مؤلف). فساد دندان یا سیاه شدن قسمتی از آن که عوام از آن به کرم خوردگی تعبیر کنند
لغت نامه دهخدا
سرماخوردگی
سرماخوردگی
بیماری ویروسی که با تب، لرز، آبریزش، کوفتگی و التهاب مجاری تنفسی بروز می کند
فرهنگ فارسی عمید
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.