جدول جو
جدول جو

معنی کرکره

کرکره((کِ کِ رِ))
نوعی پرده که از تخته یا کائوچو باریک و بلند درست می کنند و پشت در و پنجره برای جریان هوا و جلوگیری از آفتاب گذارند
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با کرکره

کرکره

کرکره
نوعی پرده که از تخته های باریک و نازک درست می کنند و جلو در و پنجره مقابل آفتاب آویزان کنند
فرهنگ لغت هوشیار

کرکره

کرکره
نوعی پرده که از قطعه های یک اندازه درست شده و به وسیلۀ ریسمانی جمع می شود، بادگانه
فرهنگ فارسی عمید

کرکره

کرکره
کوبیدن و بلغور کردن دانه هایی مانندِ ماش و باقلا در زیر دستاس
کرکره
فرهنگ فارسی عمید

کرکره

کرکره
پنجم سپل شتر و آن گردی سخت میان سینۀ اوست یا سینۀ هر ستور ذی خف. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رحی زور شتر و گفته اند سینۀ هر ذی خف. (از اقرب الموارد) ، گروهی از مردم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

کرکره

کرکره
دهی است از دهستان بهی بخش بوکان شهرستان مهاباد. کوهستانی و معتدل است و 135 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

کرکره

کرکره
بارها برگردانیدن کسی را و چندین بار عود دادن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، کوفتن دانه را و شکستن آن را و پاک کردن، خندیدن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، برگردانیدن باد ابر را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و گفته اند: کرکر فلان، ای ضحک و انهزم. (از اقرب الموارد) ، قرقره کردن در خنده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، بانگ کردن ماکیان را، فراهم آوردن چیزی را. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، دور کردن. (منتهی الارب). دور کردن و رد کردن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بند نمودن. (منتهی الارب). حبس نمودن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بند کردن. (ناظم الاطباء) ، گردانیدن آسیا را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آسیا گردانیدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

آکرکره

آکرکره
گیاهی از جنس بابونه و از تیره مرکبان که گرد گلهای خشک شده آن کشنده حشرات است عاقر قرحا عقار کوهان فورسیون کج طرخون تاغندست کلیکان طرخون رومی برطرن برطلن
فرهنگ لغت هوشیار