جدول جو
جدول جو

معنی کرکرانک

کرکرانک((کَ کَ نَ))
استخوان نرم، غضروف، کرکری هم گویند، کرکری
تصویری از کرکرانک
تصویر کرکرانک
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با کرکرانک

کرکرانک

کرکرانک
استخوان نرمی باشد که آن را به عربی غضروف خوانند. (برهان). استخوان نرمی که بخایند و آن را کُرکُر نیز گویند به عربی غضروف خوانند. کرکرک. (از آنندراج). کرکری. (جهانگیری) (ناظم الاطباء). چرند. چرندو. کالو. کرجن. (ناظم الاطباء). کرجن. (جهانگیری). در تداول مردم بروجرد، کُروجِنه. در تداول اهالی خراسان، جورجورو. غرضوف. غضروف. ناغض. نغض. (منتهی الارب). رجوع به غضروف و مترادفات این کلمه شود
لغت نامه دهخدا

زرکرانی

زرکرانی
منسوب است به زرکران، از قرای سمرقند. رجوع به الانساب سمعانی شود
لغت نامه دهخدا

کرکهان

کرکهان
گونه ای کوآرتز بنفش رنگ که آنرا آمتیست نیز نامند. رنگ بنقش آن مربوط بمواد خارجی مخصوصا مواد ارگانیک است ضمنا ترکیباتی از منگنز در ترکیب آن موجود است. اگر کرکهن را در حدود 250 درجه حرارت دهند رنگ بنفش آن می پرد و این دال بر آن است که رنگ بنفش وی مربوط بمواد هیدرو کربنه است. از این سنگ در جواهر سازی جهت ساختن نگین های انگشتری استفاده میکنند کرکهان آمتیست کوآرتز بنفش
فرهنگ لغت هوشیار