جدول جو
جدول جو

معنی کرستوان

کرستوان((کَ رَ))
قپان، ترازوی بزرگ، کرستون
تصویری از کرستوان
تصویر کرستوان
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با کرستوان

کرستون

کرستون
قپان، نوعی ترازوی بزرگ مخصوص وزن کردن بارهای سنگین، باسکول برای مِثال خواهی به شمارش ده و خواهی به گزافه / خواهیش به شاهین ده و خواهی به کرستون (روحانی - شاعران بی دیوان - ۲۹۹)
کرستون
فرهنگ فارسی عمید

کرستون

کرستون
کپان بود یعنی قپان که چیزی سنجند. (فرهنگ اسدی). قپان و آن ترازومانندی است که چیزها بدان وزن کنند و به همین معنی لفظ کرستوان هم بنظر آمده است. (برهان). ترازوی بزرگ که آن را کپان گویند و قپان معرب آن است و قرسطون معرب کرستون است. (انجمن آرا). قپان و ترازوی یک پله. (ناظم الاطباء) :
خواهی به شمارش ده و خواهی به گزافه
خواهیش به شاهین زن و خواهی به کرستون.
زرین کتاب (از فرهنگ اسدی)
لغت نامه دهخدا

کستوان

کستوان
اسطبل. (المصادر زوزنی). اسطبل و کلمه فارسی است. ج، کستوانات. (از اقرب الموارد) ، در افسانه های عامیانۀ دورۀ صفویه معنی ’زشتی’ می دهد ولی نمی دانم چگونه زشتی باشد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

برگستوان

برگستوان
پوششی که جنگاوران قدیم بهنگام جنگ می پوشیدند، پوششی که در قدیم بهنگام جنگ برروی اسب میافکندند
فرهنگ لغت هوشیار

شکرستان

شکرستان
جایی که شکر فراوان باشد شکر زار، جایی که نیشکر زراعت کنند
شکرستان
فرهنگ لغت هوشیار