آلبالو از گیاهان تازی گشته کاردان ویژکار کاری، نژاده از واژگان دو پهلو، ناتوان، چرغ چرخ ازپرندگان، پرنده یکساله آلبالو زمینی که به جهت سبز کاشتن یا زراعت دیگر هموار کنند و کناره های آنرا بلند سازند
ناحیتی است هم از روم و بیشتر از وی اندر جزیره هااند خرد و اندر دریای کرز ایشان را شهری است که کرز خوانندو اندر روم است بر کران دریا و همه اخلاق این مردمان با رومیان ماند راست به همه روی. (حدود العالم چ ستوده ص 185). شمال این دریا صقلابست و بلغار و مروات و جنوب وی الان و مشرق بجناک خزر. (یادداشت مؤلف)
نام گروهی وحشی و چادرنشین. مسکن آنها کوهستان میانه بیخۀ احشام وبیخۀ فال لارستان در زمستان و تابستان است. معیشت آنها از شکار کوه و بزداری است. (فارسنامۀ ناصری)
خرجینۀ شبان. ج، کِرِزه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خرجین چوپان که در آن توشه و متاع خویش را حمل کند و به قولی جوال کوچک است وعبارت اساس چنین است: جعل متاعه فی الکرز و هو الجوالق (جوال). ج، اکراز، کِرَزه. (از اقرب الموارد)
ابن اسامه و کرزبن ثعلبه، و قیل: اسمه یزید بن انیس، و کرزبن وبره صحابیان اند. (از منتهی الارب). واژه صحابی از ریشه «صَحب» به معنای همراهی آمده و در اصطلاح اسلامی به کسانی اطلاق می شود که پیامبر اسلام (ص) را دیده، به او ایمان آورده و تا پایان عمر مسلمان مانده اند. آنان پایه گذاران سنت، ناقلان حدیث و ستون های نخستین جامعه اسلامی به شمار می روند. ابن علقمه بن هلال بن جریبه. کسی بود که در هجرت پیغامبر اسلام از مکه به مدینه به دنبال او رفت، اما چون نسج عنکبوت بر در غار دید بازگشت. (از الامتاع ج 1 ص 40)
زمینی را گویند که به جهت سبزی کاشتن و زراعت دیگر هموار کرده و کناره های آن را بلند ساخته باشند. (برهان) (ناظم الاطباء). کرزه. (فرهنگ رشیدی از حاشیۀ برهان چ معین). کرد. کرت. رجوع به کرزه، کرد و کرت شود