جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کراب

کراب

کراب
بار بستن بار کردن بار نهادن بر ستور بار بستن بر ستور: (جایی همی بینم خراب اندر میان او سحاب آتش زده گاه کراب از قوت برق و هطل) (لامعی)
کراب
فرهنگ لغت هوشیار

کراب

کراب
جَمعِ واژۀ کَربه. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به کربه شود، جَمعِ واژۀ کَرَبه. (ناظم الاطباء). رجوع به کربه شود
لغت نامه دهخدا

کراب

کراب
کس. ما بالدّار کراب ٌ، نیست در خانه کسی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

کراب

کراب
نزدیک شدن با هم. (از منتهی الارب). مقاربه. (از اقرب الموارد) ، مُکارَبه. رجوع به مکاربه شود
لغت نامه دهخدا

کراب

کراب
بار کردن ناقه را. (از منتهی الارب). بار بستن بر ستور. (فرهنگ فارسی معین). کَرب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) :
جایی همی بینم خراب اندر میان او سحاب
آتش زده گاه کراب از قوت برق و هطل.
لامعی (از فرهنگ فارسی معین).
رجوع به کرب شود
لغت نامه دهخدا