جدول جو
جدول جو

معنی کدنگ

کدنگ((کُ دَ))
چوبی که رخت شویان با آن جامه را هنگام شستن می کوبیدند، کدینه، کدین
تصویری از کدنگ
تصویر کدنگ
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با کدنگ

کدنگ

کدنگ
کدین، چوبی که گازران با آن جامه را می کوبند، کوبین، شنگینه، پُتک، وسیلۀ پولادی سنگین شبیه چکش با دستۀ چوبی بزرگ که آهنگران با آن آهن را در روی سندان می کوبند، خایِسک، پَکوک، کوبَن
کدنگ
فرهنگ فارسی عمید

کدنگ

کدنگ
کدنگه. چوبی باشد که گازران و دقاقان جامه را بدان دقاقی کنند. (برهان) (فرهنگ جهانگیری). چوبی که گازران جامه بدان کوبند تا پاک شود. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). کدین. کُدینه. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). کودینه. بَیزَر. (زمخشری). کدنگه. (از آنندراج) :
به دار جور تو سر برنهم کدنگ بزن
ز عشق روی تو بیزارم ار بگویم آه.
سوزنی.
بیزر...، کدنگ گازران. (منتهی الارب). رجوع به کدین و کدینه شود
لغت نامه دهخدا

خدنگ

خدنگ
درختی است بسیار سخت که از چوب آن نیزه و تیر و زین اسب سازند. یا تیر خدنگ. تیری که از چوب خدنگ سازند. یا زین خدنگ. زین اسب که از چوب خدنگ سازند
فرهنگ لغت هوشیار

خدنگ

خدنگ
درختی با چوب سخت و محکم که از آن نیزه، تیر، زین اسب و مانند آن می ساختند، برای مِثال پیشگاهی فراخ و اوجی تنگ / از بسی شاخ سرو و بید و خدنگ (نظامی۴ - ۶۷۹)،
تیر راست و بلندی که از چوب این درخت می ساختند، برای مِثال مگر دشمن است این که آمد به جنگ / ز دورش بدوزم به تیر خدنگ (سعدی۱ - ۵۳)، کنایه از راست و بلند
خدنگ
فرهنگ فارسی عمید

کرنگ

کرنگ
کُرَند، اسبی که رنگ آن میان زرد و بور باشد، کُرَن، کورَنگ، کُران
کرنگ
فرهنگ فارسی عمید

کلنگ

کلنگ
وسیلۀ آهنی نوک تیز با دستۀ چوبی برای کندن زمین
پرنده درنا
کلنگ
فرهنگ فارسی عمید