کدین، چوبی که گازران با آن جامه را می کوبند، کوبین، شنگینه، پُتک، وسیلۀ پولادی سنگین شبیه چکش با دستۀ چوبی بزرگ که آهنگران با آن آهن را در روی سندان می کوبند، خایِسک، پَکوک، کوبَن
کدنگه. چوبی باشد که گازران و دقاقان جامه را بدان دقاقی کنند. (برهان) (فرهنگ جهانگیری). چوبی که گازران جامه بدان کوبند تا پاک شود. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). کدین. کُدینه. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). کودینه. بَیزَر. (زمخشری). کدنگه. (از آنندراج) : به دار جور تو سر برنهم کدنگ بزن ز عشق روی تو بیزارم ار بگویم آه. سوزنی. بیزر...، کدنگ گازران. (منتهی الارب). رجوع به کدین و کدینه شود
درختی با چوب سخت و محکم که از آن نیزه، تیر، زین اسب و مانند آن می ساختند، برای مِثال پیشگاهی فراخ و اوجی تنگ / از بسی شاخ سرو و بید و خدنگ (نظامی۴ - ۶۷۹)، تیر راست و بلندی که از چوب این درخت می ساختند، برای مِثال مگر دشمن است این که آمد به جنگ / ز دورش بدوزم به تیر خدنگ (سعدی۱ - ۵۳)، کنایه از راست و بلند