جدول جو
جدول جو

معنی کج خرام

کج خرام((~. خُ یا خَ))
آن که بد خرامد، بدمعامله
تصویری از کج خرام
تصویر کج خرام
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با کج خرام

کش خرام

کش خرام
خوشخرام. آنکه با طنازی و عشوه گری خوش خرامد:
رام زین و خوش عنان و کش خرام و تیزگام
شخ نورد و راهجوی و سیل بر و کوهکن.
منوچهری.
دیدم همه طپان و بی آرام و شوخ چشم
او بازآرمیده و پر شرم و کشخرام.
سوزنی.
در صدف دریا کشان بزم صبوحی
جام چو کشتی کش خرام برآمد.
خاقانی.
از این کشخرامی، لطیف اندامی، ماهرویی، سلسله مویی. (سندبادنامه). کنیزکی را دید باجمال، زیبادلال، عنبرموی، خورشیددیدار، کبک رفتار، کش خرام. (سندبادنامه). از این سروبالایی، کشخرامی، زیبارویی. (سندبادنامه).
دخت خوارزمشاه نازپری
کش خرامی بسان کبک دری.
نظامی
لغت نامه دهخدا

کبک خرام

کبک خرام
آنکه روش اش مانند کبک زیبا باشد: (روش کلک من از خانه ایشان مطلب که کغ ار چه بکوشد نشود کبک خرام)
کبک خرام
فرهنگ لغت هوشیار

کبک خرام

کبک خرام
خرامنده چون کبک. یازان چون کبک:
مجلس تو همه سال ای ملک آراسته باد
از بت کبک خرام و صنم گورسرین.
فرخی
لغت نامه دهخدا