معنی کج تابی - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با کج تابی
کج تابی
- کج تابی
- بدرفتاری. پیچیدگی. سوء سلوک. (یادداشت مؤلف).
- کج تابی کردن با کسی، بدرفتاری کردن با وی. سوء سلوک داشتن با او
لغت نامه دهخدا
کج تاب
- کج تاب
- که کج تابد. که ناراست تاب دهد، بدرفتار. با سوء سلوک
لغت نامه دهخدا