کج بین کج بین لوچ، کسی که چشمش پیچیده باشد، کَژبین، چَپ چِشم، چِشم گَشته، کَج چِشم، گاج، گاژ، کاج، کاچ، کوچ، کِلیک، کَلاژ، کَلاژِه، کَلاج، اَحوَل، دُوبینآنکه به جنبه های منفی چیزی توجه می کند، بد اندیش فرهنگ فارسی عمید
کج بین کج بین که کج بیند. احول. لوچ. کاج. (ناظم الاطباء) ، آنکه خطا بیند. کسی که به خطا نگرد. (فرهنگ فارسی معین) : نیست کج بین را ز ناز آن بهشتی رو خبر ورنه هر چین جبین آغوش حوردیگرست. صائب (از آنندراج) لغت نامه دهخدا
کژ بین کژ بین دوربین احوال، بد خواه نا بکار: (ما زان دغل کژ بین شده با بی گنه در کین شده گه مست حور العین شده گه مست نان و شوربا)، (مولوی) فرهنگ لغت هوشیار
کج بیل کج بیل بیل سر کج که با آن چیزی را از گودالی که حفر شود بر آورند و نیز مواد سوخت را در تنور و کوره ریزند فرهنگ لغت هوشیار
کج بیع کج بیع بد خر یاوه خر هرزه خر، بد رفتار آنکه در خرید و فروش راه خطا رود، بد رفتار فرهنگ لغت هوشیار
کف بین کف بین کف بیننده، آنکه از روی خطوط کف دست کسان اخلاق آنها را بازگوید و از گذشته و آینده ایشان خبر دهد فرهنگ لغت هوشیار