جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کته

کته

کته
برنج پختۀ بی روغن که آب آن را با آبکش نگرفته باشند، دم پخت، دم پختک
کته
فرهنگ فارسی عمید

کته

کته
پلوئی که آبکش نکنند، برنج پخته نرم که آب آنرا با آبکش نگرفته باشند
فرهنگ لغت هوشیار

کته

کته
کتی. اسم هندی کلب است. (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به کتی شود
لغت نامه دهخدا

کته

کته
شتران هیچکاره. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). چارپایان بلایه. (از اقرب الموارد). بدترین از بزان. (منتهی الارب). علم برای ماده بز بد. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

کته

کته
سبزه زمین از تره و جز آن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

کته

کته
پلوئی که آبکش نکنند. برنج پختۀ نرم که آب آن را با آبکش نگرفته باشند. خشکه پلاو. (یادداشت مؤلف). برنجی که بدون روغن پزند. (فرهنگ فارسی معین).
- کتۀ رشتی، برنجی است که در آب بپزند، قدری که از معمول نرمتر شد آب می کشند و دم می کنند. پس از دم کشیدن پارچۀ نازکی روی آن می اندازند و با کف دست یا گوشت کوب فشار می دهند تا برنجها خوب بهم بچسبد. پس از سرد شدن آن را وارونه در ظرفی برمی گردانند و بشکل لوزی یا مربع می برند. (از فرهنگ فارسی معین)
قسمتی از پستو یا زیرزمین یا مطبخ یا صندوقخانه و جز آن که در پیش آن دیوارچه ای کشند و در آن زغال و هیمه و پهن و امثال آن ریزند. (یادداشت مؤلف). جای زغال. جازغالی. تودری مانندی که نیمی از قسمت پائین آن را دیوار کشند و در آن هیمه و زغال و غیره ریزند، صندوقخانه. پستو. (فرهنگ فارسی معین) ، جای آرد در نانوایی. (یادداشت مؤلف).
- پای کته خمیر کردن، پیوسته در خانه نزد زن خود بودن. از بیکاری بسیار در خانه و پیش اهل ماندن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا