جدول جو
جدول جو

معنی کتم

کتم((کَ))
پنهان کردن، پوشاندن، پوشیدگی، اختفا، وسمه، شمشاد
تصویری از کتم
تصویر کتم
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با کتم

کتم

کتم
پنهان کردن، پنهان داشتن امری یا چیزی
کتم عدم: کنایه از جهانی که پنهان است و دیده نمی شود، جهان نیستی، نابودی
کتم
فرهنگ فارسی عمید

کتم

کتم
پنهان داشتن پارسی تازی گشته کتم هم آوای نرم در تازی (وسمه) نیز گویند و هم چنین (ورق النبیل) کپودک خرجینک معین کتم را تازی میداند پنهان داشتن پوشیده داشتن، پوشیدگی اختفا. یا کتم عدم. جهان نیستی (که در پرده اختفا ست)
فرهنگ لغت هوشیار

کتم

کتم
جَمعِ واژۀ کَتوم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به کتوم شود
لغت نامه دهخدا

کتم

کتم
گیاهی است که وسمه نامندش به حنا آمیخته یا بدون آن خضاب کنند موی را و رنگش دیر ماند و چون بیخ آن بجوشانند سیاهی نوشتن شود. (منتهی الارب). کِتمان. (اقرب الموارد). کُتمان. (منتهی الارب). وسمه را گویند و آن برگی باشد که زنان ابروها را بدان رنگ کنند و آن برگ نیل است چه به عربی ورق النیل خوانند. (برهان) (آنندراج). وسمه و برگ نیل که رنگ نیز گویند و بدان خضاب کنند. (ناظم الاطباء). جوهری گوید: ’گیاهی است که به وسمه مخلوط کرده و بدان خضاب کنند’. شاید کتم چیزی باشد که امروز بدان رنگ می گوییم. (یادداشت مؤلف). بعضی گویند وسمه است لیث گوید نباتی است که او را با وسمه از جهت خضاب موی استعمال کنند. ازهری گوید نباتی است که در لون او سرخی آمیخته بود. سعد گوید این نبات بر سرهای کوه باشد و عزیز باشد و به وسمه مشابه بود و در بعضی مواضعبا وسمه از یکجای روید. گویند در عرب روغنی است که او را مکتومه گویند بسبب آنکه کتم و زعفران داخل اجزای اوست. (ترجمه صیدنه ابوریحان). کتم وسمه است بری و بستانی می باشد و بری را در مازندران و شکابن شال خنی نامند یعنی حنای شغال و کتم غیر برگ نیل است چه گیاه نیل شبیه است به گیاه کتان و ساق نیل مجوف است وبرگ وسمه شبیه به برگ مورد و ساقش غیرمجوف و ثمرش بقدر فلفلی و بعد از رسیدن سیاه می شود و دشتی و کوهی آن در کنار رودخانه های ریگ دار می روید و شاخه های او انبوه تر از شاخه های نیل و برگش از آن عریض تر و درازترمی باشد و بعضی برگ نیل را وسمه دانسته اند و خلاف واقع است. (تحفۀ حکیم مؤمن ص 216). رجوع به کُتمان و کُتم شود: بوبکر صدیق خضاب به حنا و کتم کرد و کتم وسمه باشد. (یواقیت العلوم ص 216) ، شمشاد. (یادداشت مؤلف). رجوع به شمشاد شود
لغت نامه دهخدا

کتم

کتم
کاکل، تارک سر، از رستنگاه موی تا فرق سر، نوک درخت، موی بافته شده.، اطراف لب یا چانه، اطراف آلت تناسلی زن، ریش
فرهنگ گویش مازندرانی

تکتم

تکتم
نام چاه زم زم، نام مادر امام رضا (ع)، اصرار در کتمان، پنهان کاری زیادی، بیشتر در امور مربوط به بانوان به کار برده می شود
تکتم
فرهنگ نامهای ایرانی