جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کتک زدن

کتک زدن

کتک زدن
جفا نمودن، آزردن ستلاندن لت زدن کوب زدن کوب زدن کسی را مورد ضرب (کتک) قرار دادن: (فنی را کتک سختی زدم) (یکی بود یکی نبود)
فرهنگ لغت هوشیار

کتک زدن

کتک زدن
سیاست کردن. آزردن. جفا نمودن. (ناظم الاطباء). کسی را مورد ضرب (کتک) قرار دادن. (فرهنگ فارسی معین). زدن با هر چیز. زدن با دست یا چوب و امثال آن. زدن برای شکنجه
لغت نامه دهخدا

شتک زدن

شتک زدن
انعقاد مایعی غلیظ بر شی: سر شب که شد پدرش که با کلاه تخم مرغی که دوغ آب گچ رویش شتک زده بود از بنایی بر گشت
فرهنگ لغت هوشیار

شتک زدن

شتک زدن
راه رفتن در میان آب و آب را با حرکت پا به اطراف پاشاندن
شتک زدن
فرهنگ فارسی عمید

کتک زده

کتک زده
آنکه مورد ضرب (کتک) واقع شده، زن روسپی ژولیده و جلف
کتک زده
فرهنگ لغت هوشیار