جدول جو
جدول جو

معنی کت و کول

کت و کول
بازوها و شانه ها
از کت و کول افتادن: احساس خستگی شدید و طاقت فرسا کردن
تصویری از کت و کول
تصویر کت و کول
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با کت و کول

کت و کول

کت و کول
کفت و کول. دوش. (یادداشت مؤلف). رجوع به کول و رجوع به کت شود.
- به کت و کول هم جستن یا به کت و کول هم پریدن، از سر و کول هم بالا رفتن.
- به کت و کول هم زدن، به شوخی و مزاح بسر و روی یکدیگر زدن
لغت نامه دهخدا

کج و کوله

کج و کوله
کج و معوج کژمژ: (پای کج و کوله} {این تو هستی که صور اشیا را کج و کوله کرده همه چیز را از ترکیب می اندازی (خطاب آینه محدب باینه صاف)،) (دشتی)
کج و کوله
فرهنگ لغت هوشیار

کج و کوله

کج و کوله
دارای شکل یا امتداد نادرست و نازیبا، کج و معوج
کج و کوله
فرهنگ فارسی معین

سر و کول

سر و کول
شانه و دوش.
- به سر و کول هم بالا رفتن، بر دوش یکدیگر بالا رفتن از انبوهی و ازدحام.
- به سر و کول هم پریدن، ستیزه کردن. جنگ کردن
لغت نامه دهخدا

کج و کوله

کج و کوله
کج واج. (یادداشت مؤلف). کج و چوله. کج و معوج. کژ و مژ. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا