کت کت مخفّفِ واژه های که تو را، برای مِثال بچر کت عنبرین بادا چراگاه / بچَم کت آهنین بادا مفاصل (منوچهری - ۶۶) فرهنگ فارسی عمید
کت کت شانه، کتف، بازوتخت خواب، تخت پادشاهی، برای مِثال روز اورمزداست شاها شاد زی / بر کت شاهی نشین و باده خور (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۸۶)، کاریز فرهنگ فارسی عمید
کت کت قسمی جامۀ زبرین. نیم تنه. (یادداشت مؤلف). نیم تنه آستین دار مردانه و زنانه. (فرهنگ فارسی معین) لغت نامه دهخدا
کت کت خفچۀ زر و سیم، به لغت مردم کرمان: سوراخ تنگ و تاریک و هر جای تنگ و تاریک. (ناظم الاطباء) لغت نامه دهخدا
کت کت دهی است از دهستان سنگان بخش رشخوار شهرستان تربت حیدریه سکنه 452 تن. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و بادام و پنبه. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) لغت نامه دهخدا