جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کبایر

کبایر

کبایر
کبیره ها، کنایه از گناهان بزرگ مانند قتل و زنا، کبیرها، جمعِ واژۀ کبیره
کبایر
فرهنگ فارسی عمید

کبایر

کبایر
کبائر. جَمعِ واژۀ کبیره، بمعنی گناه بزرگ. (از اقرب الموارد) : و سیاست او چندان بود که گناهی نه از کبایر حوالت به نعمان بن المنذر کردند... فرستاد تا ناگاه او را در میان باد بگرفته و بیاوردند... (فارسنامۀ ابن البلخی چ اروپا).
بر لوح معاصی خط عذری نکشیدیم
پهلوی کبایر حسناتی ننوشتیم.
سعدی.
و رجوع به کبیره شود
لغت نامه دهخدا

نبایر

نبایر
از ساخته های فارسی گویان رمن بندی به شیوه تازی از واژه پارسی نبیرگان جمع نبیره (بسیاق عربی) : وچون شاهزاده درشیروان قراروآرام گرفت میرزا برهان نامی ازنبایرسلاطین شیروان - که در میانه جماعت قساق میبود ... - بشیروان آمده. . توضیح نبایرجمع} نبیره {کلمه ایست که ازماده فارسی بصیغه عربی ساخته اند
فرهنگ لغت هوشیار

خبایر

خبایر
نام موضعی است از نواحی ذی جبله در یمن به عربستان
لغت نامه دهخدا

خبایر

خبایر
نام بطنی است از کلاع بعربستان. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا