معنی کبال - فرهنگ فارسی معین
معنی کبال
- کبال((کَ))
- ریسمانی که از لیف خرما تابیده شده باشد
تصویر کبال
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با کبال
کبال
- کبال
- بمعنی کباک است و آن ریسمانی باشد که از لیف خرما سازند. (برهان) (فرهنگ جهانگیری). کبار. و رجوع به کبار و کباک شود
لغت نامه دهخدا
ذبال
- ذبال
- فتیله پتیله جمع ذبال. زخم پهلو، جمع ذباله، پده ها پوده ها
فرهنگ لغت هوشیار
زبال
- زبال
- کود کش، خاکروبه بر خاشه، اندک آنچه مورچه به دهان بردارد، چیز اندک شی قلیل
فرهنگ لغت هوشیار