جدول جو
جدول جو

معنی کباده کشیدن

کباده کشیدن((~. کِ دَ))
کشیدن کمان (کباده)، ورزشکار تنه کباده را به دست چپ و زنجیر آن را به دست راست گرفته بالای سر خود می برد و طوری حرکت می دهد که دست ها از آرنج تا مچ به طور افقی روی سر قرار گیرد
تصویری از کباده کشیدن
تصویر کباده کشیدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با کباده کشیدن

کباده کشیدن

کباده کشیدن
کشیدن کمان (کباده)، (زور خانه) ورزشکار تنه کباده را بدست چپ و زنجیر آنرا بدست راست گرفته بای سر خود میبرد و طوری حرکت میدهد که دستها از آرنج تا مچ بطور افقی بروی سر قرار گیرد، انتظار کشیدن: ... (کباده وزارت میکشد)
فرهنگ لغت هوشیار

کباده کشیدن

کباده کشیدن
ورزش کردن با کباده که از آلات ورزش زورخانه است، در تهیه و تدارک رتبه و درجۀ بالاتر بودن. (ناظم الاطباء).
- کبادۀ وزارت کشیدن، داعیۀ وزارت داشتن. مدعی استحقاق وزارت بودن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

باده کشیدن

باده کشیدن
باده نوشیدن. باده خوردن. باده گرفتن:
باده گر اندک وگر بسیار می باید کشید
گر کمان صد من بود یک بار می باید کشید.
ملا قاسم (از آنندراج).
و رجوع به باده گرفتن شود
لغت نامه دهخدا

زبانه کشیدن

زبانه کشیدن
زبانه کشیدن آتش، احتدام. اشتعال. تَلَسﱡن. مشتعل بودن. ملتهب شدن. رجوع به زبانه زدن. زبانه کش و زبانه کشان شود
لغت نامه دهخدا

کاسه کشیدن

کاسه کشیدن
شراب خوردن: (ز خون شکوه ام چون لاله دامانی نشد رنگین کشیدم کاسه های خون و برلب خاک مالیدم) (صائب)
کاسه کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار